𝔖𝔥𝔞𝔶𝔫𝔞

گمشده در جنگل متروکه افکار...

تهش...

تهش میفهمی که همه یه روز ولت میکنن و میرن و فقط خودت برای خودت باقی میمونی..:) 

جنبه...

جنبه یه چیز الکیه! 

همه ی ادما ناراحت میشن فقط بروز نمیدن. 

اندر دل...

اندر دل من درون و بیرون همه او است

اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست

من نه منم نه من منم...

خواجه مگو که من منم من نه منم نه من منم
گر تو تویی و من منم  من نه منم نه من منم
عاشق زار او منم بی دل و یا ر او منم 
باغ و بهار او منم من نه منم نه من منم

راز زندگی...

غنچه با دل گرفته، گفت:
زندگی لب زخنده بستن است، گوشه ای درون خود، نشستن است.» 
گل به خنده گفت:
« زندگی، شکفتن است، با زبان سبز، راز گفتن است.»
گفت و گوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش می رسد. 
تو چه فکر می کنی؟
راستی کدام یک درست گفته اند ؟ 
من که فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است؛ هر چه باشد او گل است گل، یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است.

[قیصر امین پور)